کابوس صهیونیستها از چابهار تا مدیترانه
تاریخ انتشار: ۲۴ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۶۱۸۱۴۹
روزنامه ایران: به نقل از روسیا الیوم، آویو کوخاوی، رئیس ستاد ارتش رژیمصهیونیستی دیروز(چهارشنبه) در اظهاراتی ادعا کرد که جنگندههای این رژیم چند هفته پیش «کاروان حامل اسلحه» در مرزهای سوریه و عراق را هدف قرار دادند. وی مدعی شد ارتش رژیمصهیونیستی اطلاعات کاملی داشته که از میان ۲۵ تانکر حامل سوخت، تانکر شماره ۸ حامل سلاح ایرانی بوده است و باید آن را هدف قرار دهد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ماجرا از چه قرار بود؟
این ادعاها در حالی است که اواسط آبانماه امسال بود که جبار المعموری، یکی از رهبران چهارچوب هماهنگی شیعیان عراق در گفتوگو با پایگاه خبری بغدادالیوم تأکید کرد که سه پهپاد اسرائیلی تانکرهای حامل سوخت ایرانی را در نزدیکی گذرگاه القائم واقع در غرب عراق هدف قرار دادند. وی گفت که این تانکرهای حامل سوخت در راه لبنان و برای فروش به این کشور بودند. این مسئول عراقی تأکید کرد که اطلاعات به دست آمده نشان میدهد حمله پهپادی صهیونیستها خسارتهای انسانی و مادی به همراه داشته است. عضو چهارچوب هماهنگی شیعیان عراق خاطرنشان کرد که این اقدام در چهارچوب سیاست تلآویو و همپیمانانش برای گرسنه نگه داشتن ملتها و ممانعت از رسیدن فروش سوخت به بیروت و دیگر شهرهای لبنانی است که از بحران سوخت رنج میبرند. وی گفت که وجود پهپادها در مرزهای عراق نشان میدهد ما نیازمند اتخاذ اقدامات بیشتر برای محافظت از حریم هوایی این کشور هستیم. بر اساس گزارش خبرنگار صداوسیما از ۲۲ تانکر حامل گازوئیل که قصد داشتند از مرز القائم عراق وارد سوریه شوند ۲ تانکر توسط دشمنان هدف قرار گرفتند و همین مسأله باعث شد ۱۴ تانکر حامل سوخت در خاک عراق متوقف شوند. این اتفاق همراه با ادعاهای مطرح شده توسط صهیونیستها اما نکاتی قابل تأمل را در خود دارد.
درسی که صهیونیستها باید از شکست امریکا بگیرند
یکم؛ رژیمصهیونیستی در حالی رسماً مسئولیت این حمله را برعهده گرفته است که به گفته سخنگوی اداره گذرگاههای مرزی عراق، ورود و خروج این تانکرها کاملاً رسمی و قانونی و بر اساس توافق سه کشور ایران، سوریه و عراق بوده است. به بیان بهتر رژیمصهیونیستی از یک همکاری قانونی و متحدانه مشترک جلوگیری کرده که میتواند در محاکم قانونی بینالمللی مورد مؤاخذه قرار بگیرد. هر چند این رژیم نامشروع به دلیل حمایتهای امریکا از ابتدای شکلگیری تاکنون از هرگونه پاسخگویی درخصوص جنایتهای خود فرار کرده و مصونیت داشته است اما «واقعیت میدان» و پاسخ دادن به عوامل بیثبات کننده در منطقه چیزی نیست که قدرتهای زورگو بتوانند آن را از ایران و نیروهای مقاومت بگیرند. همین یک هفته قبل بود که بنیگانتز، وزیر جنگ رژیمصهیونیستی مدعی شد جمهوری اسلامی ایران در پنج سال گذشته حداقل 16 حمله جداگانه به کشتیهای منتسب به این رژیم در خلیجفارس و دریای سرخ انجام داده است. دو روز قبل نیز سردار تنگسیری فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با اشاره به عملیاتهای موفق ایران علیه دشمنان ایران اعلام کرد: «۲ بار امریکاییها و ۲ بار انگلیسیها در خلیجفارس به زانو درآمدند. ما در مقابله با امریکاییها ۹ شهید دادیم، اما از آنها بیش از ۵۰ کشته گرفتیم. در قبال این ۹ شهید، امریکاییها ۹ سیلی خوردند.» این سخنان به خوبی نشان میدهد وقتی ایران در مقابله با بزرگترین پشتیبانان جهانی رژیمصهیونیستی چنین برخورد مقتدرانهای دارد، بازیگر جعلی و دستچندم آنها در منطقه، توان رویارویی با جمهوری اسلامی ایران را در خواب هم نخواهد دید و اقدامات اخیرشان پاسخی قدرتمند در پی دارد.
فرار امریکا از مسئولیت حمله
دوم؛ با انتشار خبر حمله به تانکرهای سوخت ایرانی، انگشت اتهام در مرحله اول توسط رسانههای منطقه به سوی نیروهای امریکایی گرفته شد اما ستاد فرماندهی نیروهای امریکا سراسیمه اعلام کرد این حملات هوایی که در منطقه ابوکمال - القائم در مرز عراق و سوریه روی داده کار آنها نبوده است. امریکاییها به خوبی میدانند ایران و گروههای مقاومت به تحرکات ضد خود با قدرت پاسخ میدهند و ناامن شدن حضور امریکاییها در منطقه گواه همین مسأله است. به همین دلیل ایالاتمتحده تلاش دارد با برائت از این موضوع مانع از گسترش تحرکات علیه نیروهای غیرقانونی این کشور در منطقه شود.
ادعای انتقال سلاح
سوم؛ رژیمصهیونیستی تلاش دارد با ادعای آنکه در یکی از تانکرها سلاح بوده است، برای اقدام خود مشروعیت درست کند. فارغ از بررسی صحت و سقم این ادعا، مقامات این رژیم به خوبی میدانند جمهوری اسلامی ایران که دست مقاومت در مناطق کاملاً محاصره شده فلسطینی را پر کرده و بارها رژیمصهیونیستی را به پذیرش شکست در برابر این گروههای مردمی مجبور کرده است، برای کمک کردن به جریانهای ضدصهیونیستی هیچ محدودیتی نداشته و از هرگونه راه ممکن پروژه خود را در برابر اشغالگران پیش میبرد؛ بنابراین نگرانی صهیونیستها نه از حضور سلاحهای ادعایی که اتفاقاً مربوط به مسأله مهمتر دیگری است که به آن پرداخته خواهد شد.
پل زمینی یا محور مقاومت
چهارم؛ آویو کوخاوی، رئیس ستاد ارتش رژیمصهیونیستی که صراحتاً مسئولیت حمله به تانکرهای سوخت توسط این رژیم را برعهده گرفته است، تلاش دارد مخالفت این رژیم جعلی با همکاریهای ترانزیتی و رو به توسعه ایران، عراق، سوریه و لبنان را به نمایش بگذارد. صهیونیستها و شرکای امریکایی آنها این نگرانی را دارند که اگر ایرانیها اراده کنند، میتوانند با خودروی شخصی خود از تهران تا مدیترانه و پشت مرزهای رژیم جعلی رانندگی کنند. مشابه این نگرانی را آنها بارها در اتاقهای فکر خود تکرار کردهاند. اصطلاحاتی مانند «پل زمینی» (Land Bridge) یا «کریدور زمینی» (Land Corridor) که توسط رسانهها و کارشناسان صهیونیست و امریکایی استفاده میشود،سالها است که به جای واژه ادعایی «هلال شیعی» استفاده میشود. هلال شیعی اصطلاحی بود که بیشتر بار مذهبی داشت و احتمالاً دیگر برای ترساندن کشورهای منطقه ظرفیت خود را از دست داده است. اکنون واقعیات ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک منطقه و دسترسی زمینی ایران به سمت کشورهای غربی، خود باعث شده واژه «پل زمینی» جایگزین مفاهیم قبلی توسط آنها شود.بنیاد صهیونیستی «دفاع از دموکراسی» قبلاً در گزارش خود از این واژه به عنوان جایگزین محور مقاومت استفاده کرده و نوشته بود:«هنوز مشخص نیست طرز تفکر رهبران ایران درباره مسأله «پل زمینی» چیست؛ عبارتی که آنها به کار نمیبرند، بلکه به جایش درباره یک «محور مقاومت» صحبت میکنند که ایران را با حزبالله لبنان، حکومت بشار اسد و سایر بازیگران همفکر با آنها متحد میکند. ایران پیشاپیش یک مسیر را تا مدیترانه باز کرده است و تقویت کنترلش روی این مسیر و مسیرهای دیگری که تهران را به بغداد، دمشق و بیروت متصل میکنند، مزایای استراتژیک واقعیای را برای این کشور به ارمغان میآورد. با این حال ساختن پل زمینی تنها یک عنصر از استراتژی تهران برای محکم کردن جای پایش بهعنوان قدرت مسلط در خاورمیانه است. اگرچه مسیرهای لجستیک ضروری هستند، اما شباهتهای سیاسی و ایدئولوژیک هستند که اساس محور مقاومت را تشکیل میدهند.»شواهد نشان میدهد کریدوری که میتواند بین اقتصاد و امنیت کشورهای منطقه پیوند برقرار کند و در نگاهی کلانتر، محور مواصلاتی میان شبه قاره، آسیای مرکزی و چین با اروپا و شمال آفریقا را به صورت زمینی برقرار کند، موجب وحشت رژیمصهیونیستی شده است؛ هرچند تقلای آنها برای ناامنسازی این محور با ورود مقتدرانه ایران و کشورهای دارای منافع، محکوم به شکست است.
انتهای پیام/
منبع: ایران آنلاین
کلیدواژه: ارتش رژیم صهیونیستی صهیونیست ها امریکایی ها محور مقاومت حامل سوخت هدف قرار پل زمینی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۶۱۸۱۴۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چرا حمله صهیونیستها به رفح محکوم به شکست است؟
به گزارش خبرگزاری مهر، «محسن محمد صالح» مدیر مرکز مطالعات و پژوهشهای الزیتونه در گزارشی به بررسی روند جنگ غزه طی ماههای اخیر پرداخته و نوشت که بیش از سه ماه است که اسرائیل تهدید به حمله زمینی به رفح میکند، ولی همچنان در انجام این طرح مردد است. این تردید به علت عدم تمایل تلآویو به حمله نیست، بلکه نگرانی واقعی این رژیم از شکستی است که در نتیجه این حمله دامن آن را میگیرد. در همین رابطه آمریکا و دیگر متحدان تلآویو نیز نسبت به عواقب تلخ و دردناک این حمله به رژیم صهیونیستی هشدار دادهاند.
پایان دادن به جنگ غزه قبل از تلاش برای اشغال رفح و قبل از تحقق کمترین حد از اهداف جنگ برای نتانیاهو و بخش گستردهای از جامعه صهیونیستی یک فاجعه بزرگ به شمار میرود. این بدان معنا است که حماس در این جنگ پیروز شده و پروژه صهیونیستی پناهگاه امن خود در فلسطین اشغالی و قدرت بازدارندگی خود را به همراه هژمونی خود در منطقه از دست داده است. این موضوع باعث حمایت بیشتر افکار عمومی عربی و اسلامی و فلسطینی از محور مقاومت و آرمان فلسطین میشود.
۸ عامل شکست طرح صهیونیستی حمله به رفح
با وجود حیاتی بودن حمله رژیم صهیونیستی به رفح برای بسیاری از سران این رژیم، اما اشغالگران اسرائیلی میدانند که احتمال شکست در این عملیات بسیار بالا است. این موضوع از چند جنبه قابل بررسی است:
نکته اول اینکه حملات زمینی و تخریب وحشیانه مناطق مختلف غزه از شمال گرفته تا مرکز این منطقه بی فایده بودن خود را نشان داده و مقاومت فلسطین بعد از بیش از ۲۰۰ روز از جنگ، تنها بخش بسیار محدودی از توانمندیهای خود را از دست داده و همچنان قدرتمند و تاثیرگذار است و جنگ را مدیریت کرده و تلفات روزانه زیادی به نیروهای اشغالگر وارد میکند. صهیونیستها میدانند که بلافاصله بعد از عقب نشینی اسرائیل، نیروهای حماس خلأ موجود را پر میکنند و به مدیریت روند زندگی مردم در این منطقه خواهند پرداخت.
دومین عامل این است که شبکه پیچیده تونلهای غزه همچنان تاثیرگذاری خود را در مناطق مختلف به ویژه رفح حفظ کرده و نیروهای اشغالگر در حمله زمینی به رفح با مقاومت شدیدی با پتانسیل حرکتی بالا مواجه میشوند که به هیچ وجه امکان محاصره کردن و ریشه کن کردن آن وجود ندارد. نیروهای مقاومت با استفاده از تونلها میتوانند به مناطق مرکزی و شمالی غزه بروند و اسرای صهیونیستی را به مناطق دیگر منتقل کنند، همانطور که پیش از این نیز همین کار را انجام دادهاند. به این ترتیب تلاش برای از بین بردن حماس، نوعی وقت تلف کردن و به تعویق انداختن اعلام شکست است.
سومین نکته اینکه ارتش اسرائیل در شرایط فرسایشی قرار گرفته و با گذشت ۲۰۰ روز از جنگ غزه با تلفات مادی و انسانی بیسابقهای مواجه شده است. این موضوع باعث شده کابینه نتانیاهو مجبور به بازنگری در روند جذب سرباز در سرزمینهای اشغالی شود. روحیه سرخوردگی و شکست و افولِ انگیزه برای جنگ، مهمترین حالت عمومی رایج در ارتش است و سران صهیونیست میدانند که عملیات اشغال رفح نیز بهتر از عملیاتهای گذشته نخواهد بود و دستاوردهای اسرائیل از آن، کشتار بیشتر زنان و کودکان فلسطینی و تخریب مدارس و بیمارستانهای بیشتر است که جز ننگ و عار فایدهای برای آنها ندارد.
چهارمین عامل اینکه ارتش رژیم صهیونیستی با معضلی در رفح مواجه است که حضور فشرده بیش از یک میلیون و ۴۰۰ هزار فلسطینی در این منطقه برای آنها رقم زده است. به این ترتیب امکان عملیات نظامی در چنین حالتی بسیار پیچیده و مشکل است و ممکن است تعداد زیادی از غیرنظامیان در نتیجه این عملیات به شهادت برسند و خشم بینالمللی علیه رژیم صهیونیستی گستردهتر شده و به انزوای بیشتر آن منجر شود.
نکته پنجم اینکه متحدان رژیم صهیونیستی از جمله آمریکا اعتراض گستردهای نسبت به انجام حمله زمینی به رفح دارند. آنها میدانند که خطرات و خسارتهای این عملیات بیش از منافع آن است و چنین عملیاتی فاقد دستاورد واقعی است و فرصت پیروزی در آن بسیار کم است. البته آمریکا اعلام کرده که با چند شرط از حمله زمینی به رفح حمایت میکند، اما نتانیاهو و کابینه وی معتقدند که شروط آمریکا امکان موفقیت آنها در این حمله را تضعیف میکند و خواستار ادامه حمایت نامحدود آمریکا از این حمله هستند.
عامل ششمِ شکست رژیم صهیونیستی در عملیات زمینی رفح این است که مصر به شدت با انجام این حمله مخالف است و باز کردن گذرگاههای خود برای خروج اهالی غزه به سمت منطقه سینا را رد کرده است. رژیم تلآویو همچنان تلاش دارد تایید یا بیطرفی قاهره نسبت به این عملیات را به دست بیاورد که بر اساس اطلاعات موجود تاکنون موفق به این امر نشده است.
هفتمین عامل شکست رژیم صهیونیستی در حمله زمینی به رفح این است که این رژیم دیگر مانند گذشته و ماههای اول جنگ نمیتواند به وحشیگری خود در غزه ادامه دهد، چرا که تمرکز بیشتری از سوی جامعه جهانی به تحولات غزه صورت گرفته و این رژیم به ویژه در پی محاکمه در دادگاه لاهه خود را در انزوا می بیند و به این نتیجه رسیده که جنایتهای وحشیانهاش نتیجه معکوس داشته و باعث گسترش حمایت افکار عمومی از مقاومت شده است.
نکته پایانی و هشتم اینکه رژیم صهیونیستی گرچه برای اجرای حمله خود نیازمند زمان است، اما زمان به نفع تلآویو در حرکت نیست. اوضاع داخلی سرزمینهای اشغالی در نتیجه طولانی شدن جنگ و گسترش خسارتهای اقتصادی و تعطیل شدن گردشگری، بغرنج است.
به صورت خلاصه میتوان گفت گرچه تصمیم سازان رژیم صهیونیستی حمله زمینی به رفح را یک استراتژی اجباری برای خود میدانند، اما این حمله محکوم به شکست است و عواقب بدی برای تلآویو خواهد داشت.
کد خبر 6097259